دوستت دارم دلیلش را نمی دانم
اشک ها مهمان صورتم می شوند من باز هق هق گریه هایم. برای هیچ بیشتر می شود . کــــاش هر گــز قاب چشم هایت را نمی دیم . ک ه این گونه مرا در زیر آوارش له کنــــــ د. امـــــ ا با وجـــ ود این همه دلگیری
دستانم را می شستم- من هرگز صورتم را نمی شستم ,دستانم را می شستم. ... دیدم که به من می گفتند "شب های قدر دعا می کنم خدا اول قلبی بزرگ به من بدهد تا آنان را باعث اندوهم شده اند را ببخشم و بعد از خدا می خواهم همین بزرگی قلب را هم به اطرافیانم ...تو ممکن است از من دور شده باشی ، اما کوچک... هرگز! ، بگذار ...لای قرآن نوشته بختم را... حال و روز مرا نمی داند ... عشق تو آبروی من را برد. لکه ی ننگ عشق را با آب از وجودم به زوووور می راند. دزدکی شعر می نویسم و بعد ، صورتم سرخ سیلی باباست ...
اشک ها مهمان صورتم می شوند من باز هق هق گریه هایم. برای هیچ بیشتر می شود . کــــاش هر گــز قاب چشم هایت را نمی دیم . ک ه این گونه مرا در زیر آوارش له کنــــــ د. امـــــ ا با وجـــ ود این همه دلگیری
اگر دروغگو بودم، هرگز به عشق دروغ نمی گفتم. اگر چرخ بودم، بدون عشق نمی چرخیدم. اگر خاک بودم، بر سر عشق نمی شستم. اگر حقیقت بودم، به یقین عشق را می دیدم . اگر درخت بودم ، میوه ام فقط عشق بود.
باران که گرفت غربتم را شستم دلتنگی تلخ عزلتم را شستم یک شب تو به خواب من مرا بوسیدی یک هفته ی بعد صورتم را شستم !!!
تمام قند های دلم را برایت آب میکنم حیف که روی تو غیرت دارم وگرنه از همین سطر روسریت را برمیداشتم . . . تا همه ببینند چه خیالی بافته ام از موهایت شادی هایم هدیه به تو کم بودنش را بر من خرده مگیر . . .
من دخترم پر از راز هرگز مرا نخواهی دانست هرگز سرچشمه اشکهایم را نمی یابی هرگز مرا نمیفهمی... سلام دوستای خوبم امیدوارم اینجا بهتون خوش بگذره!!! پروفایلم فعاله ...! نظر یادتون نره !
هرگز خیال خواستنم پایان نیافت وقت جداشدنم گفتم: این وصل ها همه ناقص بود ، در انتظار وصلت کامل می سوزم. پرده تکان نمی خورد اکنون ، همسایه رفته ، جهان خفته
از صورتم خسته ام ... احساس کردم هیچ چیز مانعتان نمی شود:هیچ چیز حتی من.. شما هرگز نمی توانید آن ستاره را طوری که من می دیدم ببینید. شما نمی فهمید:مثل قلب گلی است بی قلب.))
لای قرآن نوشته بختم را... حال و روز مرا نمی داند ... عشق تو آبروی من را برد. لکه ی ننگ عشق را با آب از وجودم به زوووور می راند. دزدکی شعر می نویسم و بعد ، صورتم سرخ سیلی باباست ...
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی كه از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی كه بر صورتم نشاندی ....
تا زنده ایم باور کنیم طراوت نیکی را و همسایه دریا بودن را شاید پس از این یکدیگر را هرگز ندیدیم
من بلد نیستم من امروزشستم بعددوساعت زدم برق فقط حواست باشه به موتورش اب نخوره ... یخچالم را شستم بعد چند ساعت باید برقشو وصل کنم راهنمایی لطفا ... اطلاع رسانی و آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی ...
نمی بخشم ات بخاطر اینکه ساده از من گذشتی از کسی که از تو هرگز ساده نگذشت. نمی بخشم ات بخاطر اینکه ترس را اولین بار بعد از رفتنت به من فهماندی چه هولناک بود و هست!
تمام قند های دلم را برایت آب میکنم حیف که روی تو غیرت دارم وگرنه از همین سطر روسریت را برمیداشتم . . . تا همه ببینند چه خیالی بافته ام از موهایت شادی هایم هدیه به تو کم بودنش را بر من خرده مگیر . . .
همه فریاد خشمت را،به جرم بی وفایی ها،دورنگی ها،جدایی ها،بروی صورتم بشکن، مرو ای مهربان بی من،که من دور از تو تنهایم! ولی چشمان پر مهری،دگر بر چهره ی مهتاب مانند نمی ماند
دو چشم من تو را دیگر نمی خواند،محالست اینكه بتوانی بر آن چشمان خوابیده دوباره رنگ عشق و آرزو ریزی،نگاهت را بگرمی بر نگاه من بیاویزی بلبهایم كلام شوق بنشانی.
من این روزها با دخترکم ابرها را نگاه میکنم، گربه ها را، مورچه ها وسوسک ها را.این روزها برای دخترکم بلند بلند شعر های من درآوردی میخوانم.سعدی می خوانم.از شما چه پنهان،حتی گاهی بیهقی می خوانم ...
تا زنده ایم باور کنیم طراوت نیکی را و همسایه دریا بودن را شاید پس از این یکدیگر را هرگز ندیدیم
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی كه از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی كه بر صورتم نشاندی ....
دلم برایت تنگ نمی شود!!! اما تو باور مکن من زخمهای بی نظیری به تـن دارم ؛ اما ... تــو، مهـربان تـرینشان بودی ، عمیـــقترینشان، عزیزترینشان
دفتر سیاه من...برای او که هرگز نمی خواند قشنگترین روز دنیا 9آبان 89. ... صورتم را به غروب آفتاب بگذاريد تا بدانند عشق من غروب كرد. مرا در آفتاب بگذاريد تا بدانند عشق من شعله ور شده.
سرنوشت را نمی توان از سر نوشت جشن دلتنگی ... بخاطر تمام غمهایی که به صورتم نشاندی ... هرگز نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی... به خاطر احساسی که از من پرپر کردی... هرگز نمی بخشمت ...به خاطر زخمی که ...
ترانه اي كه نخواهم سرود من هرگز ... ادبيات ... کلاه اش را بر می دارد . و صدای کاج های وحشی ... به مقدساتم قسم، نمی دانم از چه حرف می زنید! ...
هرگز خیال خواستنم پایان نیافت وقت جداشدنم گفتم: این وصل ها همه ناقص بود ، در انتظار وصلت کامل می سوزم. پرده تکان نمی خورد اکنون ، همسایه رفته ، جهان خفته
دست هایم را شستم در را با آرنجم گشودم. در توالت را با پایم بلند کردم. شیر آب را با دستمال کاغذی باز و بسته کردم و دوباره با آرنج در را باز کرده و خارج شدم و آنگاه که به سر میز باز گشتم...